گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محمدرضا اسماعیلی؛ ۵۶ روز تاخیر! جایزه ادبی جلال که باید در ۱۳ آذر طبق آئین نامه خود برگزار میشد هنوز برگزار نشده و طبق گفته دبیر اجرایی جشنواره، اختتامیه جایزه جلال ۱۲ بهمن برگزار میشود؛ جایزهای که تنها ویژگی قابل نقد آن تاخیر در برگزاری نیست؛ بلکه با مشکلات دیگری نیز روبرو است؛ از دست دادن اعتبار ادبی، عدم تاثیر بر بازار فروش و اقبال مخاطب، شفاف نبودن معیارهای داوری و معیارهای انتخاب داوران از جمله مسائل این جایزه ادبی است که پیرامون آن با حجت الاسلام سعید فخرزاده، مسئول بخش تاریخ شفاهی حوزه هنری و عضو هیئت علمی جشنواره به گفتگو نشستیم.
خبرگزاری دانشجو: هدف و علت برگزاری جشنوارههای ادبی، چون جلال در کشور چیست؟
فخرزاده: هر جشنوارهای هدف خاص خود را دارد و در رابطه با جریان فرهنگی که دنبال میکند آثاری را تبلیغ و به مردم معرفی و درصورت نیاز نیز جریان سازی انجام میدهد. علت برگزاری جایزه جلال، شخصیت جلال آلاحمد است. او دارای یک شخصیت متعهد نسبت به دین و ایران و جامعه و مردمش بود که به لحاظ نگارش هم سبک بسیار قوی دارد؛ وقتی همه این ویژگیها در کنار هم جمع میشود معرفت در اندیشه او جاری میشود و به واسطه هنری که دارد آثاری را خلق میکند که بعدها به عنوان معیار استفاده میشود. باید در نظر گرفت، زمانی که قرار است یک جریان فرهنگی و نظری در کشور شکل گیرد، ابتدا باید منابع مکتوب تولید شود. اکثر آثار در دیگر هنرها، اقتباسی از آثار مکتوب است. ما اگر توانمان را در حوزه مکتوب تقویت کنیم قطعا در آثار دیگر شاخههای هنری نیز تاثیرگذار خواهد بود. در سالهای بعد جنگ زمانی که موسسات فرهنگی پا گرفتند متوجه شدند که برای رسیدن به شرایط مطلوب نیاز به معیار دارند و این ویژگی را در شخصیت جلال آل احمد پیدا کردند.
خبرگزاری دانشجو: جایزه ادبی جلال به عنوان رسمیترین جایزه ادبی در کشور ما چقدر با استاندارهای جایزههای ادبی جهانی هماهنگی دارد؟
فخرزاده: ما هنوز در مسیر هستیم و به استانداردهای یک جشنواره در سطح بین المللی نرسیدهایم. در دیگر کشورها برگزاری جشنوارههای ادبی پایان مسیر نیست؛ بلکه آغاز حرکت برای اثری است که در جشنواره برگزیده میشود؛ بعد از اینکه فرد اثرش برگزیده میشود تازه همه رسانهها و مراکز فرهنگی با نویسنده ارتباط برقرار میکنند تا بتوانند الگو برداری کنند.
تلاش جشنواره این است که برگزیدهای را از میان افراد فعال در حوزه مربوطه انتخاب کنند که سرآمد همه آثاری است که در فرآیند یک جامعه صورت گرفته؛ در جشنوارههای خارجی اثر بعد از برگزیده شدن تازه ارتباطش با جامعه شکل میگیرد. این در حالی است که جشنواره در فضای ادبی کشور ما پایان راه است. البته کارهای خوبی در حال انجام است. مثلاً در جشنوارههای دیگر از این افراد به عنوان داور استفاده میکنند، ولی کافی نیست. همه کسانی که میخواهند مسیر ادبیات را طی کنند به دنبال معیارهایی هستند و نقد و بررسی آثار هم میتواند برای این افراد موثر واقع شود.
خبرگزاری دانشجو: بررسی دورههای مختلف جایزه جلال نشان میدهد که در دولتهای مختلف، سبک آثار برگزیده جلال تغییر میکند. دلیل تا این حد سلیقهای بودن معیارهای داوری چیست؟
فخرزاده: هیچ بخشی از جامعه ثابت نیست، البته معیارهای کلی ثابت هستند و در کنار معیارهای کلی قطعاً سلیقهها هم موثر هستند. در فرآیند داوری برای اینکه جریان خاصی دخالت نداشته باشد از طیفهای گوناگون فکری و فرهنگی دعوت به عمل میآید به هرحال سلیقه داوران است. چون در آثار ادبی و هنری به ندرت میتوان ویژگیهای ثابت در نظر گرفت و این موضوع به سلیقه مخاطبین و کسانی که اثر را بررسی میکنند برمیگردد. اصول کلی رعایت میشود به عنوان مثال در ادبیات داستانی روان بودن متن و در تاریخ شفاهی راستی آزمایی، ضمائم و پاورقیها مورد توجه قرار میگیرد، اما اینها کلیات است و در بررسی نوع سوژه و پرداختن به آن قطعاً سلیقهها تاثیر گذار هستند. این تصور که جایزه جلال زیرنظر یک نهاد دولتی نباشد و در اختیار مراکز خصوصی و سمنهای مردمی باشد تا در نهایت چهرهها و اغراض سیاسی را از ابعاد فرهنگی دور کنیم، امکان پذیر نیست. چون بالاخره حمایت مالی از طرف دولت اتفاق میافتد و دولت در جریان داوریها تاثیر گذار است.
خبرگزاری دانشجو: از جمله نقدهایی که به جایزه جلال وارد است، بسته بودن حلقه داوران و شفاف نبودن معیارهای انتخاب هیئت داوران است. تا چه میزان این نقد را وارد میدانید و دلیلش چه چیزی است؟
فخرزاده: دایره بسته داوری را من احساس نکردم و تا حالا داورانی که حضور داشتند از فضاهای فرهنگی مختلفی انتخاب شدهاند. به ندرت اتفاق میافتد که یک داور در چندین دوره حضور داشته باشد، اما اکثر افرادی که انتخاب میشوند مهارتی در آن موضوع دارند. در واقع ترکیب داوران صورت میگیرد. اگر از افراد باسابقه در داوریها استفاده میشود داوران جدید و جوان هم در کنارشان حضور پیدا میکنند. حتی بعضی داوران در سبک و سیاق هم با یکدیگر اختلاف رویه دارند. به عنوان مثال در بخش مستندنگاری و تاریخ شفاهی داوران حتی بر یکدیگر نیز نقد داشتند، ولی استفاده از صاحب نظران در بخش داوری لازم است و این نگرانی که ثابت هستند و یک سلیقه حاکم است نیز وجود دارد و اگر در دورههای بعدی از افراد تازه نفستری استفاده شود، مفیدتر است.
خبرگزاری دانشجو: علت اینکه بعضی از آثار برگزیده جایزه جلال در میان مخاطبین جایگاهی پیدا نمیکند و باعث اقبال مخاطب نمیشود، چیست؟
فخرزاده: مقبولیت عامه مردم در امتیاز بندیهای داوران یک امتیاز محدود محسوب میشود و مجموعِ امتیازات است که تعیین میکند اثری مناسب است یا خیر؛ به هرحال زمانی که جامعه به یک سبک نگارش عادت میکند، تغییر ذائقه کاری دشوار است و برای رسیدن به حالت مطلوب در این حوزه باید مسیری را طی کنیم، ابتدا بعد از اینکه کتابی را داوران انتخاب کردند باید امکاناتی فراهم شود تا اثر به مخاطبین و عامه مردم معرفی شود؛ معرفی هم صرفاً نباید کار تبلیغاتی باشد بلکه نقد و بررسی و ارتباط نویسنده با مردم میتواند تاثیر گذار باشد.
خبرگزاری دانشجو: به نظر شما چرا جایزه جلال تاثیر چندانی بر فضای مخاطبین و فروش آثار برگزیده ندارد؟
فخرزاده: قطعا در میزان فروش آثار تاثیری داشته اما میتوان گفت که در تشویق افراد برای جهت بخشیدن به سمت تولید آثار ادبی کم کاریهایی وجود دارد؛ چرا که ما درباره کتب برگزیده جشنوارهها اصلا تبلیغ و معرفی نکردهایم و حتی مورد نقد و بررسی هم قرار ندادهایم تا معیارها و شاخصهها برای نویسندگان شفاف و مشخص شود؛ اینطور نیست که نویسندهای با ورود به سبک جدیدی از ادبیات، توقع تقدیر داشته باشد چراکه معیارها کاملاً تبیین نمیشوند. ضمن آنکه جوایز ادبی انگیزهای هم ایجاد نمیکند که مثلا بگوییم بعد از جایزه جلال زندگی شخصی و کاری نویسنده تغییر کرده است. دبیرخانه جایزه جلال با برگزاری جشنواره تازه کارش شروع میشود و افرادی که برگزیده میشوند وارد یک فضایی میشوند که باید برای ادامهاش برنامه ریزی کرد نه اینکه پایان مسیر باشد.
خبرگزاری دانشجو: با توجه به تخصص شما در حوزه مستندنگاری و تاریخ شفاهی اساسا تفاوت این دو سبک در چیست و آیا جایگاه آن در جایزهی ادبی مانند جلال رعایت میشود؟
فخرزاده: مستند نگاری در واقع همان خاطره نگاری است و به علت بین رشتهای بودن یعنی هم بخشی از ادبیات را درون خود دارد و هم بخشی از یک واقعه را پوشش میدهد، مورد توجه قرار گرفته. از این لحاظ ادبیات هم یک نگاهی به عنوان منبع در تولید آثار خود به تاریخ شفاهی دارد. خاطره و داستان باهم تفاوتهایی دارند و مهمترین تفاوت این است که در داستان هیچ الزامی به بیان واقعه نیست، ولی در حوزه تاریخ شفاهی نباید اجازه دهیم که تخیل ورود پیدا کند. تاریخ شفاهی مقید است که خاطرات را با اسناد تطبیق دهد و به حقیقت نزدیک کند و به عبارتی مستندنگاری صورت گیرد؛ جایزه جلال نیز در بخش تاریخ شفاهی فقط آثار حوزه خاطره نویسیهای را که در فرم و قالب مستندنگاری تولید شده باشند، مورد بررسی قرار میدهد.
خبرگزاری دانشجو: آیا حوزه مستندنگاری جایگاه مطلوبی در میان آثار ادبی دارد؟ و توانسته در نگاه مخاطبین موثر واقع شود؟
فخرزاده: خاطره نگاری در حوزه ادبی یک جریان غالب است، حتی از بخش داستان نیز سبقت گرفته. اگر کتابهایی را که در حوزه تاریخ شفاهی است بررسی کنیم، پرواضح است که آثار تولید شده در این بخش از موضوعات دیگر بیشتر است. مراکز و گروههای مردمی کوچک و بزرگی دارند حوادث و وقایع را پوشش میدهند و البته قالب و فرم آثار تاریخ شفاهی را رعایت میکنند، ولی به مستندنگاری دقت نمیکنند و لذا از این جهت نگران هستیم که تحریف وارد این حوزه شود. بهترین زبان برای برقراری ارتباط بین انسانها و جوامع خاطرهها است. در واقع خاطره، روایتی از یک حقیقت است که از زبان عامه مردم جاری میشود.